English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (8797 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
demur U تقاضای درنگ یا مکث کردن
demurred U تقاضای درنگ یا مکث کردن
demurring U تقاضای درنگ یا مکث کردن
demurs U تقاضای درنگ یا مکث کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
caveator U کسیکه درضمن تقاضای ثبت اختراع تقاضامیکند به تقاضای دیگران تر
blood chit U تقاضای مساعدت و اهدای خون بازوبند تقاضای کمک ازمردم
theory of effective demand determination U نظریه تقاضای موثر اصطلاح کینز برای تقاضای کل
stick around U درنگ کردن
demur U درنگ کردن
loiters U : درنگ کردن
demurring U درنگ کردن
tarried U درنگ کردن
swither U درنگ کردن
tarry U درنگ کردن
demurred U درنگ کردن
tarrying U درنگ کردن
demurs U درنگ کردن
loitering U : درنگ کردن
loitered U : درنگ کردن
lingered U درنگ کردن
lingering U درنگ کردن
loiter U : درنگ کردن
lingers U درنگ کردن
linger U درنگ کردن
tarries U درنگ کردن
snap shoting U بی درنگ شلیک کردن
letting U درنگ کردن مانع
let U درنگ کردن مانع
lets U درنگ کردن مانع
clangorous U درنگ درنگ کننده
to request issuance U تقاضای صدور کردن
apply for a divorce U تقاضای طلاق کردن
toa for a job or position U تقاضای شغل کردن
to linger on a subject U روعی موضوعی درنگ کردن یامعطل شدن
reclamation U تقاضای جبران خسارت کردن
call of more U حق تقاضای زیاد کردن مبیع
put the bite on someone <idiom> U از کسی تقاضای پول کردن
To demand prompt payment. U تقاضای پرداخت فوری کردن
ask for a lady's hand U تقاضای ازدواج با بانویی کردن
To seek political asylum. U تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
To ask for political asylum. U تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
to withdraw an application U صرف نظر کردن از تقاضای درخواست نامه ای
statement of charge U مشخص کردن جرایم فرم تقاضای خسارت
to make a pause U درنگ کردن تامل کردن
striking off the roll U اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
unintermediate <adj.> U بی درنگ
halt U درنگ
halted U درنگ
delays U درنگ
delaying U درنگ
straight away U بی درنگ
halts U درنگ
intuitive <adj.> U بی درنگ
instantaneous <adj.> U بی درنگ
right off U بی درنگ
immediate <adj.> U بی درنگ
delay U درنگ
loiteringly U با درنگ
tarries U درنگ
tarried U درنگ
without demur U بی درنگ
tarriance U درنگ
hesitation U درنگ
juncture U درنگ
paused U درنگ
eftsoons U بی درنگ
hesitancy U درنگ
right off the bat <idiom> U بی درنگ
cut-offs U درنگ
tarry U درنگ
cut-off U درنگ
hertzprung russel diagram U درنگ
right away U بی درنگ
pause U درنگ
hesitance U درنگ
pauses U درنگ
pausing U درنگ
tarrying U درنگ
hey presto U برگرد درنگ
retardatory U درنگ کننده
directly U یکراست بی درنگ
retardative U درنگ کننده
two days d U دو روز درنگ
apace U باشتاب بی درنگ
lingeringly U درنگ کنان
retardment U درنگ تاخیر
hesitant U درنگ کننده
right away <idiom> U فورا ،بی درنگ
lingerer U درنگ کننده
loiteringly U درنگ کنان
unhesitatingly U بی درنگ بی تامل
real time U بلا درنگ
real time input U ورودی بلا درنگ
real time output U خروجی بلا درنگ
real time system U سیستم بلا درنگ
real time U بازده بلادرنگ بی درنگ
haws U درنگ فرمان حرکت
proceed at once to tehran U بی درنگ به تهران رهسپارشوید
hawed U درنگ فرمان حرکت
haw U درنگ فرمان حرکت
hawing U درنگ فرمان حرکت
to give a ready consent U بی درنگ رضایت دادن
up on the spot U فی المجلس مقدا بی درنگ
letter of recall U نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
aggregate demand U تقاضای کل
total demand U تقاضای کل
at the request of U تقاضای
at the instance of U به تقاضای
haltingly U درنگ کنان ازروی دودلی
factor demand U تقاضای عوامل
final demand U تقاضای نهائی
application U تقاضای کار
market demand U تقاضای بازار
demand for payment U تقاضای پرداخت
gives U تقاضای رای
at my request U مطابق با تقاضای من
excess demand U تقاضای بیش از حد
composite demand U تقاضای مرکب
complementary demand U تقاضای تکمیلی
applications U تقاضای کار
complementary demand U تقاضای مکمل
pop the question <idiom> U تقاضای ازدواج
at the instance of U بر حسب تقاضای
maximum demand U تقاضای بیشینه
aggregate market demand U تقاضای کل بازار
national demand U تقاضای ملی
inelastic demand U تقاضای بی کشش
giving U تقاضای رای
re claim U تقاضای مجدد
elastic demand U تقاضای با کشش
give U تقاضای رای
request substitution U تقاضای تعویض
aggregate demand function U تابع تقاضای کل
request to send U تقاضای ارسال
joint demand U تقاضای مشترک
application for loan U تقاضای وام
effective demand U تقاضای موثر
to snap up U بی درنگ پذیرفتن یا خریدن متعرض شدن
perfectly elastic demand U تقاضای کاملا با کشش
oyer U تقاضای استماع یا دادرسی
perfectly inelastic demand U تقاضای کاملا بی کشش
inelastic demand U تقاضای غیر حساس
elastic demand U تقاضای کشش دار
derived demand U تقاضای مشتق شده
demand U تقاضای خرید کالا
law of downward sloping demand U قانون تقاضای نزولی
downward sloping demand curve U منحنی تقاضای نزولی
marginal demand price U قیمت تقاضای نهائی
demands U تقاضای خرید کالا
elastic demand U تقاضای انعطاف پذیر
demanded U تقاضای خرید کالا
credit application U تقاضای گشایش اعتبار
rpo U تقاضای مظنه قیمت
taxed U تحمیل تقاضای سنگین
soft market U بازار با تقاضای خوب
taxes U تحمیل تقاضای سنگین
individual demand schedule U جدول تقاضای فردی
tax U تحمیل تقاضای سنگین
excess demand U تقاضای زیادی مازاد تقاضا
layers U برنامهای که تقاضای ارسال کند
layer U برنامهای که تقاضای ارسال کند
caller U شخصی که تقاضای تماس دارد
callers U شخصی که تقاضای تماس دارد
demurrer U تقاضای تاخیر درصدور حکم
request time out U تقاضای تایم اوت یک دقیقهای
rts U Send To Request تقاضای ارسال
planned demand U تقاضای برنامه ریزی شده
nonce word U واژهای که به تقاضای یک موقع ویژه بسازند
blue bark U تقاضای هزینه سفر و معاش حرکت
postulancy U تقاضای ورود بدین یا جمعیتی تازه
letters rogatory U نامه مشعر بر تقاضای نیابت قضایی
demand accommodation U تنظیم تقاضای یکانها با موجودی انبار
speculative demand for money U تقاضای سفته بازی برای پول
ARQ U که در صورت خطا تقاضای ارسال دوباره داده میکند
reclama U تقاضای اغماض و تجدید نظر درتصمیمات متخذه یا رای
The victors demanded unconditional surrender . U فاتحین تقاضای تسلیم بدون قید وشرط کردند
small claim U ادعانامه یا تقاضای خسارتی که مبلغ ان از 00001 ریال کمتر است
appeal play U تقاضای بازیگر برای اعلام رای داور نسبت به خطای حریف
reclamation U تقاضای خسارت تعمیرمجدد و به پای کار اوردن وسایل بازیابی مجدد
neoclassical economics U در این اقتصاد تمرکز بیشتر بروی تقاضای مصرف کننده وروشهای ریاضی است
effective demand U تقاضای موثرعبارت است از مقدار کالائی که خریداران در قیمتهای موجود مایل و قادر به خریدان هستند
searches U نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
say's law U عرضه تقاضای خودرا بوجود می اورد بنابراین تعادل همواره در سطح اشتغال کامل وجود خواهدداشت
search U نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
searched U نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
searchingly U نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
real time U اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
cross elasticity of demand U درصدتغییر تقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت کالای دیگر فرمول کشش متقاطع عبارت است از :
inelastic demand U تقاضای غیر قابل کشش تقاضا برای اجناسی که به علت گرانی بیش از حد فقط طبقه خاصی قادر به خرید ان می باشند
disoblige U دل کسی راشکستن تقاضای کسی را انجام ندادن منت ننهادن بر
channelled U 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channeling U 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channels U 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channel U 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channeled U 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
queue U 1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
queues U 1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
purchase request U درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
queueing U 1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
queued U 1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
replacement demand U نیازمندیهای جایگزینی تقاضای جایگزینی پرسنل
real time U با همان سرعتی که در جهان واقعی حرکت می کنند.نقاشی متحرک بلا درنگ نیاز به سخت افزار نمایش قادر به نمایش یک ترتیب به صورت ده تصویر مختلف در ثانیه دارد
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
requiring U نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1They decided to buy the company outright.
1معنی کنید: Residential Demand Side Management
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com